حس واقعی

دل نوشته ها و دلتنگیهای ما

حس واقعی

دل نوشته ها و دلتنگیهای ما

دیدار

چه دیدار قشنگی ...
چه لحظه عاشقانه ای 
چه لحظه پر شوق و ذوقی
این لحظه رو تا حالا نچشیده بودم
لحظه ای که وجودت تکان میخورد
دست و پات گم میشود
نمیدونی چرا
انگار بدنت هم یه جوری شده ! یه جوری که انگار از خود بی خود شدن
خبر نداری چی شده 
فعلا در رویا هستی
میخوای بدونی این لحظه قشنگ و رویایی چیه که توش غرق شدی
میخوای چشماتو وا کنی اونم به زور
چون هنوزم باورت نمیشه !!
سخته ... باور کردنش سخته
چشمات کم کم باز میشن
!!!!!!
وااااااااااااااااااااااااااای
انگار نقشه رو نصف کردی ,اون ورش به این ورش چسبوندی
ناگهان میبینی عشقت داره میاد پیشت ...
پات لیز میخوره ! اما یهو خودتو جمع میکنی
زبونت بند اومده اما سریع میگی تا ندونه 
سر به هوا شدی اما سعی میکنی هشیار باشی
ناگهان صداش میزنی ,دستشو میگیری
به چشماش نگاه میکنی,به خودش,به لبخندش
میبریش ...........
یه جایی میخوای خلوت کنی تا نگاه کنی ,بوسش کنی , و ....
آره ,انتظار پایان یافت
ناهار اولین روزمونو هم خوردیم ... 

صدایت

میلیون میلیون تن صدا وجود داره !
ولی فقط …
وقتی یکیشو می شنوی دیوونه میشی !

شعر تازه من

اسمت هرگز برایم تکراری نمی شود ! تو …
همیشه شعر تازه ی منی

هستی من

چشمهایت …
لبهایت …
موهایت …
صدایت …
عناصر چهارگانه ی هستی من !

اندازه

دنیا ی من …
قد دست های توست